نپرسید دنیا به چه چیزی نیاز دارد. بپرسید چه چیزی باعث سرزندگی در شما می شود و همان کار را انجام دهید. آنچه که دنیا به آن نیاز دارد افرادی  کاملاً سرزنده  است. “

هوارد تورمن

 

 

..این اندیشه ،مرا به فکر فرو برد. من بارها و بارها این سوال را از خودم پرسیده ام. من همیشه جوابی برای سوالاتم داشتم. سالها همان جواب، من را در همان مسیر پیش می بُرد. مسیری آرام بود. مثل این بود که صبح سر کار برویم. می دانید؛ مانند سوار شدن به اتوبوس یا رانندگی با ماشین به همان مکان هر روزه بود. در آنجا همان چهره ها و همان مسولیتها وجود داشت. بعد از یک روز کار دوباره به خانه برمیگشتم.

پایان داستان من.

…………………….

زندگی خوبی بود. احساس می کردم زنده ام  تا کاری را که باید انجام شود انجام دهم . و بله ، فکر می کنم کاملاً زنده بودم. اما بعد در یک نقطه بخصوص زندگی از کنترل خارج شد(البته هنوز هم این احساس را دارم). اگر این تجربه را داشته اید ، قطعاً می دانید که در مورد چه چیز صحبت می کنم.

بطور خلاصه؛ زندگی من در حال از هم پاشیدن بود. من شروع به جدا کردن خودم از دوستان و خانواده ام کردم. تنها چیزی که لازم داشتم این بود که از دنیا دور شوم و بفهمم با این کار چه اتفاقی برایم می افتد. من به دنیایی که تا این حد خاکستری ، منع کننده و تهدیدآمیز است احتیاجی نداشتم.
من فقط می خواستم در جهانی زندگی کنم که بتوانم به آن کنترل داشته باشم. اکنون ، من خیلی به آرامی در دنیایی حرکت می کردم که هیچ قولی به راهنمایی در مسیر درست را به من نداده بود. من مثل یک زامبی حرکت میکردم.

سپس به تدریج ، نور در روحِ کسل  و تاریک من روشن شد. من یک مسیر جدید و هیجان انگیز را کشف کردم. این برای من دنیای جدیدی بود. دیگر تنها نبودم. این بیداری تدریجی من نسبت به یک واقعیت جدید بود. دیگر تنها نبودم. من بخشی از دیگران بودم که در همان سفر هستند. این سفر، سفر امید بود. من جهت داشتم. به آن بهبودی می گویند.
افسردگی ام از بین رفته بود. مه برخواسته بود. من با کمک گروه زنده شدم. بهتر است به آن انجمن گفته شود. من مورد نیاز هستم. تجربیات من برای  بهبودی از افسردگی لازم است. من برای امید دادن فرا خوانده شده ام. مهمترین نگرانی زندگی و هدف من این است که با کسانی که مثل خودم زمانی زخم خورده و درد کشیده بودند و اکنون شفا دهنده هستند.حرکت کنم. من کاملا سرزنده هستم.

من باور دارم که دنیا واقعاً به من نیاز دارد – به شما نیاز دارد. چه چیزی باعث میشد روزگاری فکر کنم بی ارزش و بی فایده هستم ، اکنون سر زنده ام. افسردگان گمنام به من کمک کرد تا سرزنده شوم. اکنون تردیدی ندارم که میدانم چه چیزی باعث سرزنده شدن کامل من می شود. این دیگران هستند ، دیگرانی دقیقاً مثل خودم در یک دوره از زندگی ام ، که به من میگفتند ما به تو نیاز داریم. ما به تونیاز داریم تا به دیگران کمک کنی تا کاملاً سرزنده شوند. اکنون می دانیم که دنیا به چه چیزهایی نیاز دارد.

با شکر و سپاس از اینکه سر زنده هستم.

 

هیو ، برای  گروه انجمن

 

آدرس جلسات فسردگان گمنام ایران

 

 

https://depressedanon.com/do-not-ask-what-the-world-needs/

 

پست های پیشنهاد شده

هنوز نظری ثبت نشده،نظر خود را ثبت کنید!


افزودن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *