دنیایی با آینه‌هایی سلفی دنیای انزوا و عدم ارتباط است.

 

ما در تشریح مداوم محیط‌زیست  افسردگی ونیز با نگاهی بر عوامل زیستی، هویتی و محیطی که هرکدام  یک وجه از کل قضیه را نشان می‌دهند، می‌توانیم  مشاهده‌ایی دقیق‌تر به انسان و واقعیتهای تهدید آمیز زندگی او داشته باشیم.

 

 از نظر محیطی ما شاهد جوامع فوق صنعتی بوده ایم. لااقل اینجا در آمریکا تبدیل به گروهها و خانواده های کوچک تر شده ایم واز هر چهارآمریکایی یک نفر تنها زندگی می‌کند. در اینجا خانواده ها کمتر و کوچکتر شده اند و افرادی هم در محیط هایی جدا و منفصل زندگی می‌کنند. به نظر می‌آید که در حال فاصله گرفتن از شادمانی اجتماعی به سمت استقلال گرایی فردی و فرد بینی هستیم. اجتماع ماها به تدریج به سمت نسل جدید اجماع من ها سوق پیدا می‌کند. دیوید کارپ:در کتابش با عنوان  صحبت از غم و اندوه، بیان می‌دارد که به طور متوسط بین ۱۱ تا ۱۵ میلیون از مردم (در آمریکا) از  افسردگی رنج می‌برند و تعداد آنهایی که از اختلال اضطراب رنج می‌برند حتی چند میلیون بیشتر از افسرده هاست . اینها قربانیان جامعه ای هستند که چشمش را نسبت به آنچه من امروز به آن  مشارکت اجتماعی  و روحانی می‌گویم  بسته اند. آن  پیام این است که سلامت عاطفه فردی ما از سلامت اجتماع جدایی ناپذیر است.

 

 

 اگر ما اجتماع را با درک وظایف فردی‌مان در قبال آن تغذیه نکنیم بهای آنرا با بیماری های فردی پرداخت خواهیم کرد. به این ترتیب آن میلیونها نفری که از اختلالات عاطفی رنج میبرند بخشی از یک  پروسه‌ی ارتباطی و منطقی می‌شوند که این به نوبه خود میزان تحمل رنج جمعی را در جامعه افزایش خواهد داد ودر انتها انگیزه ای را برای تغییر  ساختار جامعه ای بوجود خواهد آورد که باعث بیمار شدن بسیاری از ما شده است. در لحظه حاضر، در این نارضایتی فرهنگی و مدنی احتمالا بهتر می‌توانیم قدردان این پیام روحانی که همه ما به یکدیگر متصلیم و نسبت به هم وظیفه داریم باشیم. اگر چه ما نمی‌توانیم به جوامع کوچک و صمیمی قرن نوزدهم میلادی برگردیم. اما داشتن چنین بینش اجتماعی نقطه آغاز لازم برای تلاش در پیوند مجدد اجتماعی است و از این راه اجتماعی که عموما خوشحالتر هسند را بوجود آوریم.

 

 

کارپ در جای دیگر با این مسئله که ممکن است در یک وضعیت بحرانی باشیم مخالفت می‌کند، وی عقیده دارد که ما ممکن است در مقطعی قرار داشته باشیم که به عنوان یک فرهنگ آماده باشیم تا خرد و بینش را در این ایده روحانی دریافت کنیم که “بهورزی(رفاه) فردی ما از یکپارچگی رشته های ارتباطی ما جدایی ناپذیر است”.

 

 

در ارتباطات داخل جلسه ای انجمن افسردگان گمنام این مسئله به وضوح آشکار است که چطور در هر نوبت “ما ” از “من ” پیشی می‌گیرد و چگونه از ارتباطها یک “ما” بوجود می آید. این امر نه تنها بهبودی روحانی از جدایی و انزوا را موجب می شود بلکه باعث بوجود آمدن ابزارهایی نیز برای جامعه ای می شود که مردم در آن به یکدیگر توجه دارندو مراقب یکدیگر هستند.

 

آیا خواهان این هستید که به جامعه ای بپیوندید که دل به دریا می‌زند؟ به سایت انجمن افسردگان گمنام بیایید تا ببینید که آیا در نزدیکی محل شما جلسات افسردگان گمنامی وجود دارد؟شما همچنین در این سایت می توانید داستان افرادی را بخوانید که زندگی “ما” گونه را به جدایی و انزوای زندگی “من” گونه ترجیح داده اند.

 

هیو . اس 

ترجمه و ویرایش: شهرام .د

پست های پیشنهاد شده

هنوز نظری ثبت نشده،نظر خود را ثبت کنید!


افزودن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *